سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این دانش دین است، پس نیک بنگرید که از چه کسی دین خود رامی گیرید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
مشخصات مدیروبلاگ
 
بخشی[212]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
دیـــــــار عـــــــاشـقـــــان سروده های مذهبی منتظر بچه مرشد! هم نفس السلام علیک یا فاطمه الزهرا.. نشریه حضور أنّ الارض یرثها عبادی الصالحون آقاشیر سفیر دوستی .: شهر عشق :. منطقه آزاد «نجوای شبانه» سیاه مشق های میم.صاد محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI فالوده یزدی نهِ/ دی/ هشتاد و هشت ولایت دات کام ایـــــــران آزاد روزهای عاشقی یک سیب راهی به سوی اینده محب پیامک 590 میم مثل مغنیه پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان حضـــور آسمان سرخ سه ثانیه سکوت طعم مهربانی دهاتی دکتر علی حاجی ستوده شوق پرواز کشکول fazestan تنها مدیا ای آر یکی بود هنوزهم هست آقا جون آجرک الله... موعود 1377 تنهایی من به نام خدا سایه صفاسیتی دکتر علی حاجی ستوده عماریون شیعه ها می گویند بهار با تو می آید مدرسه علمیه اسلام شناسی حضرت زهرا(س) آسمان آبی دفتر مقام معظم رهبری دانشنامه موضوعی قرآن التفاسیر منجی موعود طلبه ی مریخی عترت پارس قرآن رائحه علم گردان سایبری عمار

ساخت کد صوتی آنلاین

در یکی از روستاهای اطراف مشهد به نام روستای سد کارده، پیرزن دوست داشتنی زندگی می کنه که اهالی روستا اون رو با نام خاله سکینه میشناسن. پیرزنی که نور ایمان در چهرش موج می زنه. خاله سکینه از دست راست مادرزادی معلول. در یک خانه محقر در روستا به همراه تنها فرزندش فاطمه زندگی می کنه. می گفت: خدا هشت تا بچه بهم داد اما فقط همین یکی مونده. خود خاله سکینه هم تک فرزند. و شوهرش رو در جوانی از دست داده.
اهالی روستا هر حاجتی داشته باشن میرن سراغ خاله سکینه و هر چی نذر خاله بکنن برآورده می شه. نفس بنده های خوب خدا حق. و خدا به حق بنده های خوبش حوائج رو برآورده می کنه. خاله سکینه نه اهل غیبت، نه دروغ و.. دخترش میگه اگه به مادرم تا شبم غذا ندید هیچی نمیگه. باور کنید این پیرزن اینقدر ماه. واقعا ماه و دوست داشتنی.
اما مسأله ای که باعث شد من بیشتر مشتاق این خونواده دوست داشتی بشم ماجرایی بود که از زبان فاطمه دختر خاله سکینه نقل می کنم.
فاطمه می گه: سال پیش هوا خیلی آروم و خوب بود تو خونه نشسته بودیم که دیدم از زیر در داره آب میاد. به سقف نگاه کردم دیدم از سقف که آب نمیاد. میگه یک هو دیدم یخچال تکون خورد و افتاد تا اومدم در رو باز کنم خودم و مادرم رو غرق در سیل دیدم. فاطمه می گه سیل خیلی بوی بدی می داد، خیلی وحشتناک بود. میگه سیل بشکه های بزرگ نفت رو از جا کند و با خودش برد.حتی کامیون همسایه که بارش کاه بود رو با خودش کند برد. فاطمه میگه: اما من و مادرم جون سالم به در بردیم. میگه معجزه بود. خاله سکینه با وجود اینکه یک دست بیشتر نداشت و موقع راه رفتن لنگ می زنه اما خیلی راحت سرجاش ایستاده بود و سیل نتونسته خاله رو تکون بده و با خودش ببره حتی خود فاطمه رو. همه اهالی این رو معجزه می دونن. به نظر منم که یک معجزه است.
خاله سکینه نه باغی داره نه زمینی. فقط یک خانه محقر. فاطمه می گه اهالی روستا خیلی مردم خوبی هستند اونا به ما خیلی کمک می کنند. بهش گفتم الان شما از کجا کسب درآمد می کنید گفت زیر نظر کمیته امداد امام خمینی هستیم. فاطمه می گه. یک روز از کمینه چند تا کارگر رو فرستادن تا برامون خونه بسازن چون خونمون رو سیل به کلی از بین برده بود و همه چیزمون رو در سیل از دست دادیم. اونا نماز نمی خوندن مادرم اونا رو از خونه بیرون کرد و گفت من دوست ندارم خونم به دست آدمای بی نماز ساخته بشه. خدا انشاء الله نگهدار خاله سکینه و دخترش فاطمه باشه.

خاله سکینه
خاله سکینه در حسینیه روستای سد کارده
                  خاله سکینه                  


90/6/3::: 2:0 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ میلاد رضا(ع) طلیعه نوروز است/ بر ملت ما مبارک و پیروز است/ روزیکه تجلی خدا چون خورشید/ از دامن نجمه سر زند امروز است
+ آخه دوست بزرگواری که درخواست دوستی می دی شما نمی بینی محتوای وبلاگ طرفت چی؟ حالا خوبه من وبایی که درخواست می دن رو اول یک باز بینی می کنم، بعضی وبلاگا لوگوی خوبی داره اما وقتی واردش می شی همش عشق و عاشقی و تصاویر... واقعا که جای خجالت داره.
+ بس که پنهان گشته گل در زیر دامان بقیع/بوى گل مى‏آید از چاک گریبان بقیع/مرغ شب در سوگ گل‎هایى‏که بر این خاک ‏ریخت/از سر شب تا سحر، باشد غزل‎خوان بقیع.


+ چشم من و امر ولی/ جان من و سید علی/


+ جانم فدای رهبرم سیدعلی خامنه ای


+ رسول خدا(ص)‏فرمود: نزدیک ترین شخص به من در فردای قیامت کسی است که صلوات بیشتری بر من فرستاده باشد.


+ به احترام شب قدر و روی ماه علی/ به پاس حرمت روز غدیر مهدی جان/ به چشم منتظر ما اگر نهادی پا/بیا و دست جهان را بگیر مهدی جان- اللهم عجل لولیک الفرج


+ اللهم عجل لولیک الفرج- ای گل که ولای تو در جان من است/ داغ غم دوری تو مهمان من است/ یک لحظه بیا به جان زهرا سوگند/ جای قدمت به روی چشمان من است


+ طبیبا درد مولا را دوا کن/ طبیبا زخم او آهسته وا کن/ مدارا کن به این فرق شکسته/ که شمشیرش به پیشانی نشسته/ مبادا دیگر از او خون بریزد/از آن ترسم که هرگز بر نخیزد/ طبیبا قلب زینب را شکستی/ تکلم کن چرا ساکت نشستی/ مگر در زخم بیمارش چه خواندی/ که لب بستی و از گفتار ماندی؟
+ مشهد این روزا صفایی داره. جای همه دوستان خالی.